راز قدرت اقتصاد شماره یک

راز قدرت اقتصاد شماره یک

اعتبار اقتصادی 1403/07/25 08:09 لینک خبر در سایت اصلی
عصر اعتبار- در سال1992 توسط کمیته‌ای با نام شورای سیاستگذاری رقابت (CPC) که به رئیس‌جمهور و کنگره آمریکا مشاوره می‌داد در گزارش خود نوشت: «بر اساس سیاست‌ها و عملکرد کنونی، ایالات متحده به‌دلیل رشد کندتر نسبت به سایر کشورهای بزرگ صنعتی برای آینده...
به گزارش پایگاه خبری -
- به نقل از دنیای اقتصاد بیش از سه دهه بعد، برخی دوباره تصویری از اقتصادی آمریکایی در حال افول ترسیم می کنند. اکنون چین به عنوان غول اقتصادی در حال صعود در شرق شناخته می شود. دونالد ترامپ، اکنون به عنوان نامزد ریاست جمهوری وضعیت اقتصاد را مورد انتقاد قرار می دهد. مردم عادی آمریکا نگران وضعیت اقتصادی هستند. موسسه نظرسنجی گالوپ به طور منظم از آمریکایی ها می پرسد که آیا از وضعیت اقتصادی جاری راضی هستند یا نه؟ از سال1980 تا اوایل دهه2000، به طور متوسط کمی بیش از 40درصد پاسخ مثبت داده اند؛ با این حال، طی دو دهه گذشته این رقم به 25درصد کاهش یافته است.
آیا پیامبران افول این بار چیزی را درست دیده اند؟ به گزارش اکونومیست، اقتصاد آمریکا از دهه1990، دچار نوسانات گاه به گاهی همچون ترکیدن حباب دات کام، بحران مالی جهانی، افزایش بیکاری در دوران همه گیری کووید-19 و اخیرا هم افزایش تورم شده است؛ سهم آمریکا از اقتصاد جهانی بر مبنای برابری قدرت خرید (PPP)، واقعا کاهش یافته و از 21درصد در سال1990 اکنون به 16درصد رسیده است. اما چیزی که از اوایل دهه1990 ثابت مانده این است که آمریکا سریع تر از سایر کشورهای بزرگ و ثروتمند رشد کرده و پس از شوک ها قوی تر اقتصاد خود را بهبود داده است.
پیش بینی های غلط تشخیص اشتباه شورای رقابت در سال1992 باید زمینه ای برای تغییر دیدگاه کسانی باشد که به وضعیت آمریکا بدبینانه نگاه می کنند. رشد اقتصادی آمریکا از آن زمان تاکنون وضعیت بهتری را نسبت به دیگر کشورها ثبت کرده و نقاط قوت امروز آن، تحلیلگران را نسبت به آینده خوش بین می کند. کاهش سهم آمریکا از تولید ناخالص داخلی جهان بر مبنای PPP بیشتر نشان دهنده رشد چین و هند است تا ضعف آمریکا. در این شرایط، باید یادآور شد که تولید سرانه چین همچنان کمتر از یک سوم آمریکا است؛ تولید هند نیز حتی کمتر است.
بیش از همه اینها، نکته مهم این است که آمریکا در میان اقتصادهای بزرگ جهان بهتر از همتایانش عمل کرده است. در سال1990 آمریکا حدود دو پنجم از کل تولید ناخالص داخلی گروه G7 (هفت کشور صنعتی پیشرفته) را تشکیل می داد؛ امروز این سهم به حدود نیمی از تولید G7 افزایش یافته است. تولید اقتصادی سرانه آمریکا اکنون حدود 40درصد بیشتر از اروپای غربی و کانادا و 60درصد بیشتر از ژاپن است که تقریبا دو برابر شکاف بین آنها در سال1990 است. دستمزدهای متوسط در فقیرترین ایالت آمریکا، یعنی می سی سی پی، بالاتر از میانگین های بریتانیا، کانادا و آلمان است. عملکرد برتر آمریکا اخیرا شتاب گرفته است. از آغاز سال2020، درست قبل از همه گیری کووید-19، رشد حقیقی آمریکا 10درصد بوده است، این رقم سه برابر میانگین سایر کشورهای گروه G7 بوده است.
طبق گزارش صندوق بین المللی پول در میان کشورهای گروه G20 که شامل بازارهای نوظهور بزرگ می شود نیز آمریکا تنها کشوری است که تولید و اشتغال آن بالاتر از انتظارات قبل از همه گیری بوده است. ترکیب این رشد با قدرت دلار به معنای افزایش نفوذ برای آمریکا و ثروت بیشتر برای آمریکایی هاست. این موضوع را می توان در تعداد زیاد آمریکایی هایی که سفر می کنند و مبالغ بی سابقه ای را در خارج از کشور خرج می کنند مشاهده کرد. یک دهه پیش، بسیاری از تحلیلگران (همزمان با خودنمایی ثروتمندان چینی در مسافرت ها) فکر می کردند که تا این زمان چین باید از نظر نرخ های کنونی مبادله به عنوان بزرگ ترین اقتصاد جهان از آمریکا پیشی گرفته باشد. اما آنچه اتفاق افتاده برعکس است و نسبت تولید ناخالص داخلی چین به تولید ناخالص داخلی آمریکا اخیرا کاهش یافته و از حدود 75درصد آمریکا در سال 2021 به 65درصد رسیده است.
چرا آمریکا موفق تر از اروپاست؟ چرا رشد اقتصادی آمریکا برای مدت طولانی تا این حد قوی بوده است و چرا انتظار می رود که ادامه یابد؟ برخی از دلایل به موهبت جغرافیایی آمریکا بازمی گردد. شرکت های آمریکایی از مقیاس بزرگی برخوردارند؛ زیرا بازار مصرفی عظیمی در داخل کشور خود دارند. یک ایده خوب که در کالیفرنیا به وجود می آید یا یک محصول که در میشیگان ساخته می شود، می تواند به سرعت در 49 ایالت دیگر نیز عرضه شود. آمریکا همچنین دارای یک بازار بزرگ و یکپارچه کار است که امکان جابه جایی مردم به سمت مشاغل با حقوق بهتر و جذب نیروی کار در بخش های پربازده تر را فراهم می کند. مرز جنوبی طولانی و نفوذپذیر آمریکا با مکزیک ممکن است از نظر سیاسی بحث برانگیز باشد؛ اما از نظر اقتصادی یکی از عوامل رشد بالای آمریکا بوده و به رشد مستمر نیروی کار کمک کرده است.
مهاجرت گسترده مکزیکی ها باعث شده است مشاغل سخت و کثیفی را که بسیاری از آمریکایی های بومی علاقه ای به انجام آنها ندارند، پر شوند. به اندازه آنچه روی زمین در جریان است، آنچه در زیر آن نیز نهفته مهم است. در دو دهه گذشته، بهبود تکنیک های استخراج هیدروکربن از سنگ های شیل سفت، آمریکا را به بزرگ ترین تولیدکننده نفت و گاز در جهان تبدیل کرده است. اقتصاد آمریکا همچنین نقاط قوت ویژه ای دارد که باعث تقویت بیشتر آن شده است. داشتن عمیق ترین بازارهای مالی جهان، راه اندازی شرکت های نوپا را تسهیل کرده، زیرا این شیوه بسیار بهتر از قرض گرفتن پول برای شروع کار است. تعداد زیاد شرکت های جوان و هیجان انگیز در آمریکا، به نوبه خود، جذابیت بازارهای آن را افزایش داده است. به طور مشابه، داشتن ارز غالب جهانی، تجارت بین المللی را برای کسب وکارهای آمریکایی آسان تر کرده است. آمریکا همچنین بهترین دانشگاه های جهان را دارد که به لطف جذب بهترین دانشجویان دنیا در این جایگاه باقی مانده است.
دست مرئی سیاستگذاری در آمریکا انتخاب های سیاستی مهم نیز عامل اثرگذاری در رشد آمریکا بوده است. این کشور در مقایسه با بسیاری از کشورها، مقررات کسب وکار ضعیف تری دارد. این رویکرد به شرکت های فناوری پیشرفته فضای لازم برای فعالیت و رشد را داده است. این قوانین همچنین امکان انجام آزمایش هایی را که منجر به انقلاب شیل شد، فراهم کرده است. اما موفقیت آمریکا فقط داستان دولت کوچک نیست. مقامات در بحران ها مداخلات جسورانه و قاطعی داشته اند (از جمله بحران هایی که به واسطه مقررات سهل انگارانه تشدید شده اند).
پس از شروعی ناامیدکننده، دولت آمریکا واکنشی قوی به بحران مالی جهانی 2007-2009 انجام داد، ترازنامه های بانکی را به سرعت ارزیابی کرد و از سیاست های پولی انبساطی برای حمایت از رشد استفاده کرد. واکنش دولت به کاهش رشد در همه گیری کووید-19 حتی خارق العاده تر بود، آنها مجموعه ای از بسته های محرک مالی گسترده را به بازارها تزریق کردند. در واقع، مقامات آمریکایی در تلاش برای بازیابی وضعیت اقتصادی پس از کرونا زیاده روی کردند و به افزایش جهانی تورم کمک کردند. اما نمی توان بدون اذعان به تمایل دولت برای فشردن پدال گاز، رشد قدرتمند اقتصاد آمریکا را توضیح داد. با وجود تمام برتری های آمریکا، این کشور همچنان مشکلات زیادی دارد. یکی از آزمون های اساسی حکمرانی هر کشور این است که آیا مردمش زندگی خوب و طولانی دارند یا نه؟
در این زمینه، آمریکا با ضعف مواجه است. بر اساس آمارهای سازمان ملل در سال2023، امید به زندگی برای یک نوزاد آمریکایی 79سال بود که سه سال کمتر از میانگین اروپای غربی بوده است. این شکاف حیرت انگیز در سال1980 تقریبا وجود نداشت. این امر تا حد زیادی ناشی از نرسیدن بسیاری از آمریکایی ها به پیری به دلیل مشکلاتی نظیر چاقی و معضلات خاص آمریکا مانند مواد مخدر، اسلحه و جاده های ناایمن است. اما افراد مسن تر آمریکایی نیز در مقایسه با همتایان اروپایی خود وضعیت بدتری دارند.
در سال2023، انتظار می رفت یک فرد 60ساله در آمریکا به طور متوسط 24سال دیگر زندگی کند این رقم تقریبا یک سال کمتر از اروپا است. در سال1980 اما وضعیت برعکس بود؛ در آن زمان پیش بینی می شد افراد مسن آمریکایی تقریبا یک سال بیشتر از همتایان اروپایی خود عمر کنند. بسیاری از منتقدان مدل اقتصادی آمریکا معتقدند که این مدل به طور ذاتی معیوب است؛ زیرا نابرابری های شدیدی در این کشور وجود دارد و شرکت های آمریکایی رقبا را له می کنند. اما اغلب این سخنان حاوی نوعی اغراق است. شاید بتوان ثروت کشور را به شیوه برابرتری توزیع کرد بدون اینکه رشد آمریکا را تضعیف کرد؛ اما باور گسترده ای که می گوید یکدرصد بالایی همه ثروت را به خود اختصاص داده اند، بیش از حد اغراق شده است.
درباره غول های فناوری مانند اپل و آمازون نیز، باید مراقب پتانسیل آنها برای سلطه گری بود و در صورت لزوم محدودشان کرد، اما این نیز درست است که آنها ارزش فوق العاده ای در زندگی روزمره ایجاد کرده اند و صنایع ایستا را متحول کرده اند. آنها برای باقی ماندن در صدر با رقابت شدید مواجهند و بیشتر به عنوان شواهدی از موفقیت اقتصادی آمریکا شناخته می شوند تا مشکلات آن. در تاریخ اقتصاد مدرن، عملکرد برتر سه دهه ای آمریکا شگفت انگیز است. آیا این روند ادامه خواهد داشت؟ به نظر می رسد پویایی بی وقفه ای در این کشور وجود دارد که ویژگی اصلی اقتصاد آمریکا و نیروی نهایی پیش برنده آن خواهد بود.
برای آگاهی از تازه های بازار مالی و اعتباری، جدیدترین رویدادهای ایران و جهان اینستاگرام اعتبار را دنبال کنید جهت دریافت آخرین اخبار از طریق تلگرام به کانال اختصاصی عصر اعتبار بپیوندید دریافت آخرین نسخه از نرم افزار تلگرام