تهران- ایرنا- همسر شهید «کمیل قربانی» از شهدای مدافع حرم به همسرش گفته بود که دوست دارد تا بخشی از مهریهاش را حفظ قرآن کریم قرار دهد و شوهرش کلام خدا را به سینه بسپارد.
، امروز، ۲۵ مهر مصادف با سالروز شهادت کمیل قربانی کهریزسنگی است. وی سال ۱۳۶۶ در شهر نجف آباد از توابع استان اصفهان در خانوادهای مذهبی دیده به جهان گشود. تا مقطع کاردانی رشته مکانیک ادامه تحصیل داد. برادرهایش جزو رزمندگان دفاع مقدس هستند. راضیه شجاعی همسر این شهید مدافع حرم گفت: پدر کمیل شخص مردمدار و مؤمن است و همه اهالی محله ایشان را میشناسند. قبل از ازدواج با کمیل من یک خواستگار داشتم. پدرم برای تحقیق در مورد او پیش پدر کمیل میرود و پدرش تازه آن موقع میفهمد که پدرم یک دختر دارد. مدتی که گذشت، پدرش پرسید جریان آن خواستگار به کجا رسید که پدرم گفته بود قسمت نشد. بعد از آن به خواستگاری من آمدند. جلسه اول که سوره کوثر و جلسه دوم سوره فجر را برایم خواند. پدرم نام مرا از سوره فجر انتخاب کرده بود و برایم خیلی جالب بود که این سوره را انتخاب کرد. آن روز فکر کردم میداند اسم من چیست ولی بعدها فهمیدم تا چند جلسه بعد هم اسم را نمیدانست. کمیل تمام جلسات آشنایی را با قرآن شروع میکرد و اول هر بحث و صحبتی قرآن میخواند. وی افزود: پنجم شهریور سال ۱۳۹۳ خطبه عقد ما خوانده شد. در محله ما جلسات قرآن دایر می شد. پدرم همیشه میگفت من بچههای آن جلسه را خیلی دعا میکردم تا عاقبتبهخیر شوند. سر مراسم عقد گفت «نمیدانستم دعایی که کردم به خودم برگشته است.» شجاعی با بیان اینکه اخلاق و ایمان طرف مقابلم برایم خیلی مهم بود، ادامه داد: با چند جلسه صحبت کردن نمیشود، کسی را شناخت. چون کمیل نظامی بود فکر نمیکردم آنقدر آدم لطیفی باشد. قبل از عقد به مادرم میگفتم دوست ندارم شغل همسرم نظامی باشد و از روحیه نظامیگری میترسم ولی بعد از آن متوجه شدم، تصوراتم کاملاً اشتباه بود. قرآن محکمترین اتصال زندگی مشترک همسر شهید قربانی اظهار داشت: خیلی دلم میخواست زندگیام را به چیزی وصل کنم که محکم باشد. به ذهنم رسید محکمترین ریسمان قرآن است. به کمیل گفتم من دوست دارم بخشی از مهریهام این باشد که تو قرآن را حفظ کنی. از این شرط خیلی تعجب کرده بود. از من پرسید چرا این درخو است را دارم و من گفتم «محکمتر از قرآن چیزی پیدا نکردم تا زندگیام را به آن وصل کنم». در ازدواج هرچقدر هم همه جوانب امری را بسنجید باز یکسری نکات دیده نشده باقی میماند. میخواستم تا جایی که دستم را به دست کسی بسپارم و هیچکسی را مطمئنتر از خدا پیدا نکردم و دست او سپردم. وی ادامه داد: چند روز بعد پدرم آقای قربانی را دید. او گفته بود «به پسرم چه گفتید که رفته داخل اتاق، در را بسته و فقط قرآن میخواند؟» پدرم وقتی به خانه آمد از من پرسید. من هم موضوع را برایش گفتم. گفت «این چه شرط سختی است که گذاشتهای؟» گفتم دوست دارم کسی که زندگیام را با او شروع میکنم، من را بالا بکشد. کمیل به من گفته بود که باید فکر کند. در واقع میخواست ببیند از پس این کار برمیآید. شجاعی تصریح کرد: میخواستم او حافظ کل قرآن شود اما بعد از عقد دیدم خیلی اهل قرآن است و هر جا باهم میرفتیم، برایم قرآن میخواند. قبل از رفتن به سوریه با هم برای حفظ قرآن مجازی ثبتنام کردیم. او میخواست حفظ موضوعی کار کند. مادرم میگفت خیلی سخت است اما کمیل میگفت به یاری خدا انجام میدهم. وی افزود: وقتی همسرم به شهادت رسید از بخش فرهنگی سپاه به منزل ما آمدند و گفتند کمیل در دورههای مربیگری قرآن شرکت داشته اما او چیزی به ما نگفته بود. حتی زمانی که در حال پیگیری برای شرکت در کلاس قرآن بودیم، به من نگفت که دوره مربیگری قرآن میرود بلکه باکمال تواضع گفت «کلاسها را میآیم فقط اجازه بده مأموریت سوریه را بروم و برگردم» که آخر وصل شد بهجایی که فکرش را نمیکردیم. قربانی در لشکر زرهی ۸ نجف اشرف بود که ۲۵ مهر سال ۱۳۹۴ در سوریه به شهادت رسید. کتاب درباره خاطرات شهید مدافع حرم ستوان یکم پاسدار قربانی است که توسط الهه حاجیحسینی نوشته شده و به چاپ رسیده است. لحظات آخر، شهادت، حلالیت، استقامت، خبر به مادر، بوسه باران، رسیدن به آرزو و اشتیاق زیارت، عنوانهای برخی از داستانهای این کتاب است که به نقل از نزدیکان و آشنایان شهید روایت و سعی شده سیمای واقعی شهید بهخوبی برای مخاطبان بهخصوص نسل جوان نشان داده شود.